English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (915 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
parliamentary U مصوب پارلمان دارای پارلمان فراکسیون
edlin U در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
resonance U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
devil's advocate U کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocates U کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
agents U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
responsible U جوابگو
accountable U جوابگو
responder U جوابگو
executive power U قوه مجریه
executive commission U هیات مجریه
answer U جوابگو شدن
answered U جوابگو شدن
answering U جوابگو شدن
answers U جوابگو شدن
the executive U قوه مجریه
executive U قوه مجریه
e. power U قوه مجریه
answerable U ضامن جوابگو
executives U قوه مجریه
executive council [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
respondents U جوابگو واکنش دار
respondent U جوابگو واکنش دار
executive [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
parliaments U پارلمان
parliament U پارلمان
membership of the parliament U عضویت پارلمان
speaker of parliament U رئیس پارلمان
Capitol U عمارت پارلمان ایالتی
parliaments U مجلس شورا پارلمان
parliament U مجلس شورا پارلمان
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
hansard U صورت جلسات رسمی پارلمان انگلیسی
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
bigben U ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
roundheal U عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
roundhead U نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
on the other hand <idiom> U درمقابل
cut it with a knife U درمقابل
against U درمقابل
alternatively <adv.> U درمقابل
apart from that <adv.> U درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> U درمقابل
otherwise <adv.> U درمقابل
by the same token <adv.> U درمقابل
in contrast with U درمقابل
in d. from U درمقابل
on the other hand <adv.> U درمقابل
on the other side <adv.> U درمقابل
for U درمقابل برله
gainst U برعلیه درمقابل
against payment U درمقابل وجه
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
bay U دفاع کردن درمقابل
brace U درمقابل فشارمقاومت کردن
braced U درمقابل فشارمقاومت کردن
baying U دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom> U قطرهای درمقابل دریا
bays U دفاع کردن درمقابل
bayed U دفاع کردن درمقابل
shields U حفافت کردن درمقابل
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
v U مخفف versus به معنی درمقابل
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
thermolabile U بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
d/a U acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness U قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
private decument U درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
federal reserve system U سیستمی که به موجب ان
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
design U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
indeterminate system U سیستمی که وضعیت منط قی
multisystem network U شبکه چند سیستمی
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
standalone U سیستمی که مستقل کار میکند
monitor U سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
batch U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitors U سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
bifurcation U سیستمی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است
systems analysis U سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
batches U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitored U سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
ansi.sys U فایل سیستمی مربوط به صفحه نمایش DOS
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
multilink system U سیستمی که بیش از یک اتصال بین دو نقط ه دارد
mastered U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
fail U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
failed U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
masters U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
secure system U سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
fails U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
random U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
priority U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priorities U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dedicated U برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
multi terminal system U سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
randomly U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
undertakings U اعمال
exertions U اعمال
acts U اعمال
exercising a right U اعمال حق
doings U اعمال
applications U اعمال
application U اعمال
exercises U اعمال
exercised U اعمال
exercise U اعمال
exercising U اعمال
exertion U اعمال
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
Dhrystone benchmark U سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
VRML U سیستمی که به سازندگان امکان ایجاد کلمات سه بعدی در صفحه وب میدهد
trade unionism U سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
self- U سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
autos U سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto U سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
multi disk U سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
synchronous U سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
instantaneous readout U سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
applicatory U اعمال شدنی
takeover U اعمال کنترل
exertion U اعمال زور
exercising force U اعمال زور
preventative actions U اعمال بازدارنده
takeovers U اعمال کنترل
hard labor U اعمال شاقه
peonage U اعمال شاقه
labourhardl U اعمال شاقه
exertions U اعمال زور
impressment U اعمال زور
the galleys U اعمال شاقه
imposes U اعمال نفوذکردن
exert U اعمال کردن
exerted U اعمال کردن
exerting U اعمال کردن
exerts U اعمال کردن
applicative U اعمال کردنی
applying U اعمال کردن
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1strong
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com